۱۳۸۸ فروردین ۳۱, دوشنبه

برسد به میرحسین و دلباختگانش

میرحسین موسوی: گشت های ارشاد را جمع اوری میکنم.

فرمانده نيروي انتظامي :تعطيل شدن طرح امنيت اجتماعي تبليغات انتخاباتي است

---------------------------------------------------------------------------------

محمود احمدی نژاد (4 سال قبل) : نفت را بر سر سفره مردم می آوریم.

غلامحسین الهام( سخنگوی دولت نهم) : نفت بوی بد می دهد. جایش بر سر سفره نیست.

اظهاراتی از این قبیل، صرفاً فرصت طلبی و قدرت طلبی افراد را برای نگارنده عیان می کند. البته بنده نه چهار سال پیش به چنین وعده هایی باور داشتم و نه حالا که کپی رنگی احمدی نژاد وعده های جوانپسند می دهد.

میرحسین موسوی به ما می اموزد که هموطنان من، حافظه ندارند. یادشان می رود و بعد از اینکه رای آورد، در جلوی دوربین می گوید که مردم ایران، بهترین مردم دنیا هستند.

آری، بهترین هستند برای فرصت طلبان و سو استفاده گرانی همچون تو. زیرا نه تو را بازخواست می کنند و نه از گذشته(دوران احمدی نژاد) پند می گیرند و همواره از یک سوراخ گزیده می شوند.

بهترین هستند، چون آنچنان دلباخته ات می شوند که برایت قصیده ها می سرایند و تو را مدح می کنند و در کنار این شعر سرائی، به بدترین الفاظ به مقابله با منتقدین تو می پردازند، گواه این ادعایم را می توانی در دمِ دستی ترین جا، یعنی اینترنت بیابی.

بهترین هستند، چرا که به دست این هواداران دلباخته، مُهر هایی داده ایی که بر رویش نوشته است "احمدی نژاد" و گفته ایی، هرگاه فردی لب به انتقاد گشود، بر پیشانی اش مُهر احمدی نژاد بکوبید تا فرد منتقد از ترس اینکه مبادا منتسب به دار و دسته احمدی نژاد بشود، دیگر حرفی نزند.

در پایان هم از فضای موجود سو استفاده کرده، از منتقد می پرسید تو که نقد میر حسین را می کنی، چه راهکاری داری؟ منتقد از ترس، سکوت می کند. سخنی به لب نمی آورد. چون می داند که همین شما ها به وی اتهام براندازی می زنید و درد سر برایش ایجاد می کنید. اما در جلوی دوربین حرف از آزادی و کرامت انسانی می زنید.

می دانم آقای موسوی، با خود می گوئید؛ چرا احمدی نژاد از این مردم رای بگیرد ولی من نگیرم؟ من هم دست به عوام فریبی می زنم و شعار می دهم. مردم هم که بر سر ذوق می آیند از این شعارها و سینه ها چاک می دهند. بگذار بگویم، کی به کی است؟ نه رسانه ی آزادی هست و نه کسی یارای مقابله با یکه تازی مرا دارد.

می آیی با سخنانت مردم را تحریک می کنی اما از نوع بیهوده:

"مهندس موسوی با انتقاد برخي از اقدامات جریانی که به نظر مي‌رسد با هدف خريد رأي صورت گرفته و با اهدای هدایا از بیت‌المال به مردم درصدد تأمین منافع انتخاباتی خود است، اظهار کرد: بحث خرید رای در صورت وجود، یکی از مهمترین مسائل و آفات این انتخابات است."

آقای مهندس، چرا از روی شکم صحبت می کنی؟ چنین اظهاراتی غیر از تحریک افکار عمومی هست؟

دلباختگان میرحسین، می دانم در این لحظه چنان برافروخته اید که مُهر "احمدی نژاد" خود را بیرون کشیده اید. اما دست نگه دارید. بگذارید ادامه بدهم.

آقای میرحسین، هم شما و هم نگارنده؛ از مفاد قانون اساسی اطلاع داریم و حدود اختیارات رئیس جمهوری را می دانیم. اما شما سیاستمدار هستید و من دانشجو. من اگر یک دانشجوی بی اخلاق باشم، سر و کارم با کمیته انظباتی است. اما شما که یک سیاستمدار بد اخلاق هستید، نه تنها مواخذه نمی شوید، بلکه برای دروغگویی و عوام فریبی تان(بد اخلاقی) سوت و هورا تحویل می گیرید و صد البته در دل خود به مخاطبان خود پوزخند می زنید.

شما هم می دانید که هیچ یک از این جوانان دلباخته، یکبار هم در زندگی اشان، کتابچه قانون اساسی کشورشان را ندیده اند، چه رسد که آنرا خوانده باشند. خوب حق هم دارند که نه تو را مواخذه کنند و نه تو را به چالش بکشند. یک آهنگساز ایرلندی به نام بونو(Bono) می گوید:

The less you know, the more you believe.

آقای میرحسین، شما هم می دانید که رئیس جمهور اختیار خودش را هم ندارد. چرا که بنی صدر با آن همه رای، به فرمان صرفاً "یک نفر" نه تنها از کار بر کنار که از کشورش هم گریخت. پس همگی با شان یک رئیس جمهور در نظام ولایت محور آشنا هستیم.

آقای خاتمی بزرگوار هم با رای 18 میلیونی اش، نتوانست لوایح دو قلویش را تصویب کند و همینطور محمود احمدی نژاد هم نتوانست که بانوان را به یک ملک دولتی(استادیوم آزادی) راه دهد. البته این را ذکر کنم که اصلاحات هر کسی به اندازه ی قواره اش است. من دو مثال از حد بالا(آقای خاتمی) و حد پائین(آقای احمدی نژاد) قواره یک رئیس جمهور در این سی سال زدم. شما هم با شخصیت ژانوسی اتان، به یقین در بین این دو حد قرار دارید.

آقای میر حسین، شما می توانید به جای شعار های تو خالی که هم خودتان می دانید و هم افرادی مثل من که همه چیز را زیر سئوال می برند، اجرائی نخواهند بود، بیاید صداقت پیشه کنید و اخلاق سیاست ورزی را ولوو در این شرایط آلوده به همگان نشان دهید. بیاید بلندگوی مردم باشید. بیاید در حدود اختیاراتتان صحبت کنید. بیاید از مشکلات خدمات درمانی و نحوه اصلاح آن سخن بگویید که یک ایرانی به خاطر تنگدستی مالی در راهروهای بیمارستان ها جان نسپارد. در مورد آزمون سراسری دانشگاه ها و انحرافات در این زمینه صحبت کنید. بیاید در مورد سطح کیفی آموزش در دانشگاه ها صحبت کنید. در مورد وضعیت فعالیت های هنری سخن بگویید، به شما می گویم که در دانشگاه ما 4 سال هست که سازی نواخته نشده.

و البته هزاران مطالبه اساسی دیگر هست که اتفاقاً در حدود اختیارات یک رئیس جمهور ولایت فقیهی هم هست. من مثل شما اطرافم را مشاوران نگرفته ام که بتوانم تک تک مشکلات حل شدنی را به شما گوشزد کنم. من مشکلاتی را که خودم با آن در گیر بوده ام را گفتم و البته مشکلاتی را که می دانم در خوزه اختیارات شما نیست را نگفتم( مانند دغدغه ایی که در مورد دانشجویان در بند دارم و مشکلات ناشی از عدم وجود آزادی بیان)

آقای میرحسین، می دانم که شما یا آقای کروبی رئیس جمهور بعدی هستید، اما با این شیوه ایی که در پیش گرفته اید، مردم را بعد از 4 سال، مایوس تر از هم اکنون می کنید. چرا که متاسفانه مردم احساسی ما، می خواهند همه چیز را بیازمایند.

امیدوارم روزی برسد که سیاست پیشگانی داشته باشیم که در کنار سیاس بودن، دروغگو نباشند. که لازمه این امر داشتن رسانه های آزاد است. آقای میرحسین ادعایی نکنید که بعداً قادر به انجامش نباشید و مردم را مایوس کنید.

بهتر است به جای راه انداختن ستاد صیانت از آرا؛ در وجدان خودمان ستاد صیانت از لِسان راه بیاندازیم که سودش بیشتر است از ساختن شایعه های تقلب در آرا. چرا که هیچ به یاد ندارم در زمان انتخابات کسی به آقای کروبی اعتقادی داشت و همه از او و پنجاه هزار تومان موعودش به تمسخر یاد می کردند.

آقای میرحسین، دغدغه شما فساد اداری-اقتصادی است؟! خوب بیشترین فساد در نهادهایی هست که شما هم می دانید و مردم کوچه بازار هم اسمشان به گوششان خورده است. همان نهادهایی را می گویم که هیچکس حق تحقیق و تفحس از آنها را ندارد. با وجود چنین قوانینی چگونه می خواهید فساد را ریشه کن کنید.

خداوند بزرگ همه را عافبت به خیر کند.

این دود سیه فام که از بام وطن خاست از ماست که بر ماست
وین شعله سوزان که بر آمد زچپ و راست از ماست که برماست

جان گر به لب مارسد از غیر ننالیم با کس نسگالیم
از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست از ماست که بر ماست

گوییم که بیدار شدیم ! این چه خیالیست بیداری ما چیست ؟
بیداری طفلی است که محتاج به لالاست از ماست که بر ماست.

برچسب‌ها:

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی